به مناسبت ۲۵ خرداد روز ملی گل و گیاه این سروده از مجموعه اشعار استاد ادیب برومند در سایت منتشر می شود.
«گفتگو با گل خطمى»
اى گل روستايى خطمى
كه چنين دلفريب و زيبايى
گوييا اين بود نخستين بار
كه به تهران مصاحب مايى
***
سالها رفته از جوانى من
تا به پيرى رسيده ام امروز
بعد چندى كه از تو بودم دور
بينم اينك تو را نشاط افروز
***
ياد دارم كه «در گز برخوار»
شاد بگذشت دور كودكى ام
عهد باليدنم در آنجا بود
تا كماكم شناختم كه كى ام
***
يادها دارم از تو در خاطر
در جوانى و خردسالى ها
كه به هر باغچه ز خانه ما
مى شكفتى به نيك حالى ها
***
چون تو را ديدم اى گل زيبا
كه درين خانه نيز روييدى
شد يقينم كه در وفادارى
دل ز هر گونه رنگ شوييدى
***
اى گل ساده فقير نهاد
روزها با تو بوده ام دمساز
من در آن روستا كه گل كم بود
داشتم با تو شوق راز و نياز
***
كودكى هشت ساله بودم ليك
داشتم ديدگان كاوشگر
در تو مى ديدم آن صفاى درون
كه مرا بود بس نوازشگر
***
گر چه بودم به بازئيى سرگرم
با برادر كه بُد ز من كهتر
ليك هر دم نگاه من بر تو
داشت حالى نكو در آن منظر
***
ديدنت ياد خردسالى را
در دل من همى كند زنده
ياد ايام بى خيالى ها
فارغ از روزگار آينده
***
وه چه خوش بود روزگار صِغر
كه در آن شوق بى كرانى بود
دوره كودكى صفاها داشت
كه ز هر درد سرِ، امانى بود
***
من و كهتر برادرم يكسر
گرم بازى و فارغ از هر چيز
تو هم اى ختمى شكفته به ناز
دل من كردى از شعف لبريز
***
آن زمانم نمى رود از ياد
كه تو با گونه گونه قامت و رنگ
در حياطى كه چار باغچه داشت
مى گشودى دريچه بر دل تنگ
***
چه شد آن خانه و كجا رفتند
پدر و مادر و برادرها
چه شد آن لحظه هاى شادى بخش
كه ز يادم نمى شوند رها
***
جمله رفتند و اين منم تنها
كه كند يادشان دلم را شاد
وين عجب بعد لحظه اى شادى
غمشان در دلم كشد فرياد
***
اى خوشا عهد كودكى و نشاط
كه چه خوش بود و فارغ از هر فكر
آه كان دوره همچو برق گذشت
غير از آن هيچ نيست قابل ذكر